فی البداهه



همین زودیا خودمو خلاص میکنم از این زندگی روزمره.

چون دیگه نمیکشم

۲۰ سالِ 

ادم به کی بگه آبروش نره از وضعیتش.

خدا هم خیلی نامرده. خیلی. 

دیگه نفس هم نمیتونم بکشم از گریه.

مزخرف ترین روز

۸/۶

پ روانیم کرد

من میدونم و میم.

سرصبح.

خدایا


اینکه هیچ کسی نیست براش حرف بزنم و همه چیز برای خودمه داره خفم میکنه ، دلم میخواد ساعت ها زار بزنم و داد بزنم

هیشکی نمیدونه من چقدر خستم و داغون

هیشکی درکم نمیکنه

انگار میگم و میخندم همچی خوبه ، به نصفّ آدمای اطرافم ازین بیخیال بودنشون حسودیم میشه ، قبلا از مرگ میترسیدم و ازش فرار میکردم

ولی میخوام بگم، تنبیه خدا بدتر از این دنیاست؟

چقدر مگه قراره تو جهنم عذاب بده. ها؟!

من میترسم ازروزایی که در انتظارمه.

کاش بی درد بمیرم. بی درد. 

غصه هارو حذف میکنم میگم این یکی عیبی نداره دیگه بهش فکر نکن اینقد حرص نزن اخر که چی؟

ولی باز هم یچیز جدید!

بخدا که هیشکی اینجور نیست ،، کم کمش یه دلخوشی ساده هم ندارن؟، هیچی ندارن؟ هیچی؟

اصلا من زندگی ندارم چون هیچی ندارم تک و تنها افتادم یه گوشه و زجر میکشم

خدا به کی باید بگم؟

اگه چیز هایی که اون گفت درست باشه همین بشه من از پا درمیام خدایا طاقت این یکیو دیگه ندارم ، میدونم همچی دست توئه ، ولی خدا به بی کسی حسن ، به غریبگیش رحم کن به من ، تورو به امام حسنت قسمت میدم رحم کن ، حفظ کن ، حفظ ، التماس میکنم خدا ، من همه سعیمو میکنم از همچی دست بکشم و دیگه چیزی نگم ولی این یکی دست تویه خود تو. خواهش میکنم خدا جیگرمو خون تر نکن.

خدا؟! باشه؟! آروم کن جو رو ، دیگع نمیکشم. 

تنهایی.

خستم خدا

خستم.

دخترخوبی میشم ، سعی میکنم


هیشکی از من هیچی نمیدونه:)

نصفشم که پرسیدن که شاید هیچیشم حقیقت نداشته باشه

دیگه هیچی اهمیت نداره هیچی:)

هیچی:)

زندگی تلخ تر از دیروز و امروز.

باچیزی که شنیدم دیگه قلبم اروم و قرار نداره و زندگی من تمام خواهد شد.

یکم زجر کشیدن زوده

خدا هستی؟

کاش نفسم قطع شه.


وقتی داشتم توصیف میکردم اون دنیا برم قراره خدا چطوری حالمو بگیره کلی غش غش خندیدم

اونجا بود که خنده من از گریه غم انگیز تره.

کار از غم انگیز بودن گذشته.

منِ فراری تسلیمِ مرگ شدم. منتظز وقتشم و ببینم چی میشه.

تو این دنیا که دیگه رنگِ خوشی رو نمیبینم . چه ۲۰ سالِ الان .

چه ۳۰ سالگیم.

فقط اوضاع بدتر میشه بدتر میشه بدتررر‌کیه که ببینه کمک کنه

چقد دلم میخواد قلبم وایسه از این همه بی رحمیمن حتی نمیتونم دردمو برای کسی بگم.  خیلی سخته سکوت کنی و کسی دردتو ندونه. 

کاش صبح نشه این شب . 

کاش تموم شه.

کاش کاش کاش.

قلبِ بیچاره من.

چندنفرمون بدبخت شدیم . چقدر دیگه زندگی باید کنیم  تا بمیریمء؟ البته ن اون زندگی . کی نفس قطع میشه.

خسته شدمچقد دیگه ناله کنم برات خدا.


اینکه هیچ کسی نیست براش حرف بزنم و همه چیز برای خودمه داره خفم میکنه ، دلم میخواد ساعت ها زار بزنم و داد بزنم

هیشکی نمیدونه من چقدر خستم و داغون

هیشکی درکم نمیکنه

انگار میگم و میخندم همچی خوبه ، به نصفّ آدمای اطرافم ازین بیخیال بودنشون حسودیم میشه ، قبلا از مرگ میترسیدم و ازش فرار میکردم

ولی میخوام بگم، تنبیه خدا بدتر از این دنیاست؟

چقدر مگه قراره تو جهنم عذاب بده. ها؟!

من میترسم ازروزایی که در انتظارمه.

کاش بی درد بمیرم. بی درد. 

غصه هارو حذف میکنم میگم این یکی عیبی نداره دیگه بهش فکر نکن اینقد حرص نزن اخر که چی؟

ولی باز هم یچیز جدید!

بخدا که هیشکی اینجور نیست ،، کم کمش یه دلخوشی ساده هم ندارن؟، هیچی ندارن؟ هیچی؟

اصلا من زندگی ندارم چون هیچی ندارم تک و تنها افتادم یه گوشه و زجر میکشم

خدا به کی باید بگم؟

اگه چیز هایی که اون گفت درست باشه همین بشه من از پا درمیام خدایا طاقت این یکیو دیگه ندارم ، میدونم همچی دست توئه ، ولی خدا به بی کسی حسن ، به غریبگیش رحم کن به من ، تورو به امام حسنت قسمت میدم رحم کن ، حفظ کن ، حفظ ، التماس میکنم خدا ، من همه سعیمو میکنم از همچی دست بکشم و دیگه چیزی نگم ولی این یکی دست تویه خود تو. خواهش میکنم خدا جیگرمو خون تر نکن.

خدا؟! باشه؟! آروم کن جو رو ، دیگع نمیکشم. 

تنهایی.

خستم خدا

خستم.

دخترخوبی میشم ، سعی میکنم


هیشکی از من هیچی نمیدونه:)

نصفشم که پرسیدن که شاید هیچیشم حقیقت نداشته باشه

دیگه هیچی اهمیت نداره هیچی:)

هیچی:)

زندگی تلخ تر از دیروز و امروز.

باچیزی که شنیدم دیگه قلبم اروم و قرار نداره و زندگی من تمام خواهد شد.

یکم زجر کشیدن زوده

خدا هستی؟

کاش نفسم قطع شه.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها